پژوهشگران با استفاده از الكتروانسفالوگرافي با تراكم بالا، فعاليت مغز ۱۸ شركتكننده را حين خواب مورد بررسي قرار دادند. هر بار كه شركتكنندگان از خواب بيدار ميشدند، از آنها در مورد خوابهايي كه ديده بودند و اينكه آيا احساس ترس داشتند، سؤال ميشد. پژوهشگران با تجزيه و تحليل نتايج متوجه فعاليت دو منطقه از مغز شدند كه در ترس نقش دارند: اينسولا و قشر سينگوليت. همچون آميگدال كه در كنترل ترس نقش دارد، اينسولا نيز هنگام پريشاني برانگيخته ميشود و در ارزيابي عواطف در جريان بيداري نقش دارد. در همين حين، قشر سينگوليت نيز بخشي از مغز ما است كه بدن ما را براي رويدادهاي تهديدآميز آماده ميكند. دانشمندان علوم اعصاب براي آگاهي بيشتر در مورد اين مناطق و نقش آنها، دفترچههاي يادداشتي را به ۸۹ شركتكننده دادند تا آنها به مدت يك هفته و هر صبح در مورد اينكه خوابهاي آنها موجب ايجاد چه احساسي در آن شده است، مطالبي را يادداشت كنند.
شركتكنندگان در پايان هفته در دستگاه MRI قرار گرفتند و به آنها تصاوير حاوي عواطف منفي و نيز تصاوير منفي نشان داده ميشد براي اينكه ببينند آيا عواطفي كه آنها در خوابهاي خود تجربه كردهاند، موجب تغيير پاسخ آنها در برابر ترس در زندگي حقيقي ميشود يا خير. ويرجيني استرپنيچ، متخصص علوم اعصاب دانشگاه ژنو ميگويد: ما دريافتيم هر چه فرد بهمدت طولانيتري در خوابهاي خود احساس ترس ميكرد، در جريان بيداري و وقتي كه به تصاوير منفي نگاه ميكرد، فعاليت اينسولا، سينگوليت و آميگدال در مغز او كمتر ميشد. علاوهبراين، فعاليت بخش قشر پيشپيشاني مياني كه در هنگام ترس موجب مهار آميگدال ميشود، بهصورت متناسب با تعداد خوابهاي ترسناك افزايش مييافت.
نتايح مطالعهي حاضر از اين ادعاهاي تئوريكي حمايت ميكند كه تمرين هنگام خواب ميتواند از طريق «يادگيري خاموشي» يا ديگر تاكتيكها مغز را مجددا تنظيم كند. با اين حال، پژوهشگران ميگويند اين امر احتمالا در مورد كابوسهاي شبانه صدق نميكند. برخلاف خوابهاي بد كه در آنها سطوح ترس متوسط است، كابوسها ميتوانند موجب پريشاني بيش از حد و اختلال خواب شده و تأثير منفي روي عواطف ما در زمان بيداري داشته باشند. پراگاموروس نتيجهگيري ميكند: ما معتقديم كه اگر خواب از آستانهي مشخصي از ترس رد شود، نقش سودمند خود را بهعنوان تنظيم كنندهي عواطف از دست ميدهد. پژوهشگران ميخواهند كابوسهاي شبانه و عواطف مثبت حين خواب را نيز مورد بررسي قرار دهند تا ببينند كه آنها در زمان بيداري چه تأثيري روي ما دارند.